چرا «همه چیز همه جا به یکباره» در ژانر خود اثری مهم و تأثیرگذار است؟
در اثری مانند «همه چیز همه جا به یکباره» که در اسکار امسال غافلگیرکننده بود. نشانه هایی از چندین ژانر مختلف مانند اکشن، کمدی و حتی چندجهانی علمی تخیلی دیده می شود. اما این فیلم یک ژانر نیست، بلکه استعاره ای است که مخاطب را به تفکر در مورد پیچیدگی ها و سیاست های بسیاری از ژانرها دعوت می کند. این فیلم صرف نظر از نگاه نیهیلیستی که به چندین ژانر سینمایی دارد، چیزهای زیادی برای آشکار شدن در مورد دنیای مدرن دارد و بیننده را بیشتر به فکر زندگی امروز می اندازد. هم اکنون با «ویجیاتو» همراه باشید تا به این سوال پاسخ دهیم که چرا فیلم «همه چیز همه جا یکباره» اثری مهم و تاثیرگذار در ژانر خود است؟ در ابتدا باید گفت که «همه چیز به یکباره همه جا» یک تور سینمایی است که شور و هیجانی چند وجهی ایجاد می کند که با جهانی سازی منحصر به فرد و داستان های علمی تخیلی حماسی خود، مخاطبان را در سراسر جهان شگفت زده می کند. داستان در نگاه اول ساده است: خانواده ای که تلاش می کند با وجود تفاوت های نسلی کنار هم بمانند. این فیلم به کارگردانی دن کوان و دانیل شاینرت نامزد جوایز اسکار امسال شد و ۱۱ نامزدی دریافت کرد و پتانسیل یک جایزه تاریخی گلدن گلوب را ایجاد کرد. ژانر و تعریف روشی که ما به یک اثر سینمایی می نگریم ژانرها برای راهیابی ما در دنیای سرگرمی ضروری هستند. آنها انتظارات ما را شکل می دهند و ما را برای احتمالات و رویدادهای روایی آماده می کنند. به عنوان مثال، وقتی یک فیلم می بینیم، وقتی می دانیم در حال تماشای یک موزیکال هالیوود هستیم، می توانیم انتظار سفری عجیب و خارق العاده را داشته باشیم که به نوعی به شادی ختم می شود. برعکس، وقتی یک فیلم ترسناک را تماشا می کنیم، مشتاقانه منتظریم که شخصیت های اصلی اشکال مختلف وحشت و در نهایت مرگ را تجربه کنند. ژانرها نقشه های دنیای سرگرمی را به ما می دهند و ژانرها به ما اجازه می دهند تا آن جهان را همانطور که می خواهیم نقشه برداری و تفسیر کنیم. به عنوان یک مخاطب، آیا تا به حال به این فکر کرده اید که چه اتفاقی می افتد وقتی ژانرهای آشنای ما دیگر به عنوان راهنمای قابل اعتماد عمل نمی کنند؟ وقتی بین ژانرهای سنتی و دنیای “واقعی” مدرن یک گسست هستی شناختی وجود دارد چه اتفاقی می افتد؟ به گفته محقق لورن برلانت*، “زوال ژانر” برای درک داستان سرایی در دنیای مدرن اساسی است. برلانت با خوش بینی بی رحمانه دنیای مدرن را عصری می نامد که در آن ژانرهای آشنا پژمرده می شوند. در واقع ژانرهای سنتی مانند رئالیسم، ملودرام و کمدی در معنا بخشیدن و سازماندهی زندگی مدرن در حال منسوخ شدن هستند. همانطور که برلانت استدلال می کند، ژانرهای آشنا در سرگرمی ناپدید شده اند، زیرا زندگی روزمره در دنیای واقعی دیگر یک شکل قابل پیش بینی، تکرارپذیر و قابل تشخیص نیست. در عوض، جهان مدرن، و در نتیجه سینمای مدرن، هر روز با یک بحران طولانی و به ظاهر بی پایان (یا بحران های متقاطع متعدد) تعریف می شود. برلانت مینویسد: «در مکانهای مختلف ژئوپلیتیکی و زیستپلیتیکی، زمان حال بهطور فزایندهای خود را بهعنوان لحظهای در یک بحران طولانیمدت که بر یکدیگر انباشته شده است، بر آگاهی تحمیل میکند.» لحظه حال بهعنوان انباشت مداوم بحرانها بدون مهلت احساس و تجربه میشود. با این حال، همانطور که برلانت می نویسد، ژانرهای جدیدی می توانند در این دوره بحرانی و فراگیر ظهور کنند. اما مدیتیشن برلانت در مورد ژانرها نمونهای از فیلم پیشگامانه دن کوان و دانیل شاینرت در سال 2022، همهچیز همهجا یکباره است، که نامزد 11 جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم شد. بنابراین، شاید بتوان بر اساس دیدگاه برلانت، اولین دلیل یا پاسخ را برای عنوان این مقاله یافت: چرا فیلم «همه چیز همه جا به یکباره» اثری مهم و تأثیرگذار در ژانر خود است؟ بیش از این که فیلم «همه چیز همه جا به یکباره» اثری است که درباره بحران ژانرها و امکان توسعه ژانرهای جدید حرف های زیادی برای گفتن دارد و در قلب یک اثر پیشرو این دوران قرار دارد. پوچ گرایی و فلسفه ای که جای خود را در ژانر این فیلم باز کرده است، در نگاه اول به فیلم مهم ترین چیزی که به چشم می آید پوچی ظاهری یا «پوچ گرایی» در روح آن است. اما به چه معنا است؟ پوچ گرایی یا پوچ گرایی به تعارض بین تمایل نوع بشر برای جستجوی ارزش و معنای ذاتی در زندگی و ناتوانی انسان در یافتن آن گفته می شود. در اینجا “پوچ” به معنای “از نظر منطقی غیرممکن” نیست، بلکه “ممکن انسانی” است. ذهن انسان و جهان به طور جداگانه باعث پوچی نمی شوند، بلکه «پوچی» از ماهیت متناقض این دو با هم ناشی می شود. بنابراین نیهیلیسم یک مکتب فلسفی است که بیان می کند که تلاش انسان برای یافتن معنا در نهایت با شکست مواجه خواهد شد، زیرا خلوص اطلاعات و طیف گسترده ای از مجهولات، قطعیت را غیرممکن می کند. با این حال برخی از نیهیلیست ها بر این عقیده اند که با وجود چنین حقیقتی، باید پوچی را پذیرفت و همچنان به جستجو و کاوش برای یافتن معنا ادامه داد. اما درک فیلمهای پوچگرا میتواند بسیار دشوار باشد، زیرا ایده کلی در پس ابزوردیسم این است که بیننده را از ابتدا در مورد معنا یا هدف فیلم یا اقدامات شخصیتها زیر سوال ببرد. بنابراین ساخت چنین فیلم هایی می تواند به همان اندازه یا حتی دشوارتر باشد. با این حال، استودیوی A24 موفق شد این ژانر خاص را در همه جا به یکباره به خوبی به تصویر بکشد. دلایل زیادی برای تبدیل شدن این فیلم به یک فیلم موفق وجود دارد. از تمرکز روی رنگین پوستان گرفته تا بازیگران ستارهای و البته کل تجربه سینمایی که اطمینان میدهد چشمان مخاطب به صفحه میچسبد. این فیلم علیرغم پوشش ژانری نیهیلیستی اش، چیزهای زیادی برای کاوش در دنیای مدرن دارد. جالب اینجاست که «همه چیز در همه جا به یکباره» بیننده را بیشتر به فکر زندگی مدرن می اندازد. بدون شک داشتن شخصیت های آسیایی تفاوت های فرهنگی و مسائل مربوط به آن فرهنگ خاص را مطرح می کند. با این حال، این فیلم خاص بر روی چندین چالش مهم تمرکز دارد که بسیاری از افراد جامعه با آن روبرو هستند. این توجه ویژه یکی از دلایل موفقیت چشمگیر فیلم است. یک افتتاحیه ساده و تمرکز چند ژانر با نگاهی استعاری پس از حدود 30 دقیقه، “همه چیز همه جا به یکباره” یک فیلم کوچک آرام درباره مضامین آشنا از تجربه مهاجران، تضادهای نسلی و تنش بین سنت و مدرنیته (ژانرها و مضامین) است. آشنایی با آثار A24 و ساندنس) به چیز دیگری تبدیل می شود. یعنی فیلم از یک فرم محدود یا چند ژانر خارج می شود و تبدیل به فیلمی با سبک های مختلف می شود. به عنوان مثال: شخصیت اصلی Evelyn با بازی Michelle Yeoh به خوبی میآموزد که زندگی او در دنیایی با رویکرد سرمایهداری نژادی و مردسالار تنها یک زنجیره از زندگی اوست و چندین جهان دیگر در کنار هم وجود دارند. نسخه ها و انواع مختلفی از Evelyn در هر جهان وجود دارد. و نکته اینجاست که از قضا در ژانر آغازین و در دنیای اصلی و مرکزی همه جا همه جا همه به یکبار، همان دنیایی که مبتنی بر سرمایه داری نژادی و مردسالار است، بدترین نسخه از خودهای چندگانه بالقوه اولین وجود دارد. بنابراین، با پشت سر گذاشتن ژانر غالب رئالیسم سرمایهداری، Evelyn وارد چندجهانی میشود، ژانری که در دهههای اول قرن بیست و یکم محبوبیت پیدا کرد و تا حد زیادی به لطف فیلمهای ابرقهرمانی مارول رایج شد. با این حال، چندجهانی «همه چیز همه جا به یکباره» یک ژانر نیست، بلکه استعاره ای است که مخاطب را به تفکر درباره پیچیدگی و سیاست خود ژانرها دعوت می کند. همانطور که فیلم نشان می دهد، ژانرها فقط روش های کلی طبقه بندی فیلم ها، سریال ها، کتاب ها و هنر نیستند. در واقع ژانر، به عبارت دیگر، صرفاً یک مقوله زیباشناختی نیست. بلکه ژانرها نیز راه هایی برای سازماندهی زندگی روزمره و هویت های روزمره هستند. به عنوان مثال، برای درک بهتر لایه های جذاب این فیلم در رویکرد ژانر، ذکر این نکته ضروری است که یکی از قدرتمندترین ژانرهایی که زندگی روزمره مردم را سامان می دهد، سرمایه داری است. سازندگان این فیلم با نشان دادن چنین ساختاری می گویند در این دنیا (دنیای رئالیسم سرمایه داری) شما فقط یک هویت دارید و آن هویت این است که چگونه پول در بیاورید. همه چیزهای دیگر یا سایر ادعاهای هویت به «سرگرمی» تقلیل مییابند و کنار گذاشته میشوند. در رئالیسم سرمایه داری هویت فردی به هویت تحمیلی سرمایه داری تقلیل می یابد. به این معنا، هویت سرمایه داری نوعی محدودیت است که امکانات و پتانسیل کارگران را در همه جا در بر می گیرد. این ظرافت های ساختاری و استعاری بازی با ژانر یکی از دلایل متفاوت بودن این اثر در نگاه مخاطب جهانی است. بنابراین، همه جا همه جا همه در یک زمان، بدون شک تعمق عمیقی در ژانرها و امکان فرار از تله ژانرها است. در فیلمی که از ژانری به ژانر دیگر، از واقعیت به واقعیت می پرد، “همه چیز در همه جا به یکباره” به طرز شگفت آوری تبدیل به یک مراقبه عمیق می شود. در مورد عشق تکان دهنده می شود. اولین یاد می گیرد که همسر و دخترش را فراتر از ژانرهای سنتی و هنجاری ببیند. همانطور که فیلم نشان می دهد، مطالعه و تماشای اثری که فراتر از ژانرهای غالب است، شکلی حیاتی از عشق است. در واقع، “همه چیز در همه جا به یکباره” به این معنی است که عشق را می توان به عنوان شکلی بی ژانر از دیدن تعریف کرد. در حالی که ژانرها ممکن است مصنوع مهمی باشند که به ما کمک میکنند جهان را نقشهبرداری و مسیریابی کنیم، اما میتوانند اشکالی از محدودیت و خشونت نیز باشند. برلانت با خوش بینی بی رحمانه ژانرهای جدید و نوظهوری را که در عصر مدرن در حال شکل گیری هستند، ترسیم می کند. “همه چیز در همه جا به یکباره” خوش بینی است که چیز شگفت انگیزی را آشکار می کند: بی ژانر بودن. ماندگاری اشکال قابل تشخیص در نتیجه این فیلم در نوع خود اثری تاثیرگذار و زیبایی شناسی مهم و پیشرو است. چرا ترکیب ژانرها در این اثر خاص جواب می دهد؟ بسیاری از فیلمهایی که سعی میکنند ژانرها را با هم ترکیب کنند، زیر بار بلندپروازیهای خود شکست میخورند، و اغلب بیش از حد به تماشای نشانههای کلیشههای ژانر برای ارضای انتظارات ژانر به جای تمرکز بر داستان تکیه میکنند. اما همه چیز در یکباره همه جا این روند را با ترکیب ژانرها در خدمت یک خط داستانی فراگیرتر کاهش می دهد. بخشهای مساوی علمی-تخیلی و اکشن-ماجراجویی آمیخته با کمدی، فانتزی هنرهای رزمی را به فیلمی وارد میکند که به طور هماهنگ با هم کار میکند تا داستانی عالی را روایت کند، کیفیت روایت را بر جلوههای بصری اولویت میدهد، و فیلمی را خلق میکند که در سطوح Varivi به شدت با مخاطبان طنینانداز میکند. خواسته ها این واقعیت که فیلم این کار را در حالی انجام می دهد که به مسائل اجتماعی واقعی می پردازد، به ویژه در به تصویر کشیدن یک خانواده مهاجر آسیایی که سعی در ایجاد «زندگی بهتر» در جامعه سرمایه داری آمریکا دارد، ساختار فیلم را جذاب تر می کند. داستان یک ازدواج عاشقانه در بستر مرگ نهایی یا تفاوت های نسلی یک رابطه اصیل مادر و دختر در آستانه نابودی، آن را به نیرویی مهیب برای داستان سرایی در همه جبهه ها تبدیل می کند. این فیلم با ترکیبی عالی از منظره، ژانر و شخصیت، منظره یک شاهکار سینمایی را لمس میکند و در عین حال استعداد واقعی تیم سازنده را هم روی پرده و هم پشت دوربین به نمایش میگذارد. کلمه نهایی درباره همه چیز همه جا به یکباره یکی از آن فیلم هایی است که وارد زندگی شما می شود، با رویکردی نیهیلیستی به چهره شما می زند و سپس شما را با پرسش های وجودی در دنیایی پر از دلیل فلسفی ارسال می کند. این فیلم توسط سازندگان آن، دانیل کوان و دانیل شاینرت، به عنوان نوعی فیلم «ماکسیمالیسم» توصیف شده است. اما این فیلم به طرز ماهرانه ای شکاف بین فیلم های پرفروش تابستانی و سینمای هنری را پر می کند و به سرعت به یکی از بهترین فیلم های سال 2022 تبدیل شد. در نتیجه، با چنین رویکردی، به راحتی می توان فهمید که چرا «همه چیز در همه جا به یکباره» اثری مهم و تأثیرگذار است. در ژانر خود پینوشت: «لورن برلانت»* – لورن گیل برلانت (۳۱ اکتبر ۱۹۵۷ – ۲۸ ژوئن ۲۰۲۱)، به گفته محقق مورد اشاره در این مقاله، نظریهپرداز و نویسنده فرهنگی فقید آمریکایی بود که «یکی از تأثیرگذارترین و تأثیرگذارترینها منتقدان و متفکران ادبی تأثیرگذار در ایالات متحده آمریکا.